Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-04@15:20:58 GMT

تفسیر آیات ۱۴۸-۱۵۰ سوره انعام

تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۸۰۹۲۵۲

تفسیر آیات ۱۴۸-۱۵۰ سوره انعام

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.
انعام، ششمین سوره قرآن است و داراي 165 آيه و مكي مي باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: «سوره انعام به یکباره بر من نازل شده و هنگام نزول، هفتاد هزار فرشته که در حال تسبیح «سبحان الله» و تمجید «الحمدلله» گفتن هستند آنرا مشایعت و همراهی کردند. هر کس این سوره را بخواند این 70هزار فرشته در شب و روز، به تعداد آیات سوره انعام بر او درود می فرستند.
در روایتی دیگر از ایشان آمده است: «هرکس سوره انعام را قرائت نماید، برای او پاداشی از درّ، به وزن همه چهارپایانی که خداوند در دار دنیا آن را آفریده است، خواهد بود و به تعداد تمام درّها، صد هزار حسنه و صدهزار درجه به او عنایت می شود...»
امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده است: سوره انعام به صورت کامل و یکباره بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. پس آن را عظیم و عزیز بدارید. زیرا در 70 جای آن نام خداوند برده شده است و اگر مردم می دانستند چه آثار و برکاتی در این سوره نهفته است ان را رها نمی کردند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ﴿۱۴۸﴾
كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت اگر خدا مى‏ خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمى ‏آورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمیکرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى ‏كنيد و جز دروغ نمى‏ گوييد (۱۴۸)
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۴۹﴾
بگو برهان رسا ويژه خداست و اگر [خدا] مى‏ خواست قطعا همه شما را هدايت میکرد (۱۴۹)
قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿۱۵۰﴾
بگو گواهان خود را كه گواهى مى‏ دهند به اينكه خدا اينها را حرام كرده بياوريد پس اگر هم شهادت دادند تو با آنان شهادت مده و هوسهاى كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند و كسانى كه به آخرت ايمان نمى ‏آورند و [معبودان دروغين را] با پروردگارشان همتا قرار مى‏ دهند پيروى مكن (۱۵۰)
تفسير :
فرار از مسئوليت به بهانه جبر
به دنبال سخنانى كه از مشركان در آيات سابق گذشت ، در اين آيات اشاره به پاره اى از استدلالات واهى آنان و پاسخ آن شده است :
نخست مى گويد: به زودى مشركان در پاسخ ايرادات تو در زمينه شرك و تحريم روزى هاى حلال چنين مى گويند كه اگر خداوند مى خواست نه ما مشرك مى شديم و نه نياكان ما بت پرست بودند، و نه چيزى را تحريم مى كرديم ، پس آنچه ما كرده ايم و مى گوئيم همه خواست او است (سيقول الذين اشركوا لو شاء الله ما اشركنا و لا آباؤ نا و لا حرمنا من شى ء).
نظير اين تعبير در دو آيه ديگر قرآن ديده مى شود، در سوره نحل آيه 35 و قال الذين اشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شى ء نحن و لا آباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء و در سوره زخرف آيه 20 و قالوا لو شاء الرحمان ما عبدناهم ، نشان مى دهد كه مشركان مانند بسيارى از گناهكارانى كه مى خواهند با استتار تحت عنوان جبر از مسئوليت خلافكاريهاى خود فرار كنند، معتقد به اصل جبر بوده اند، و مى گفتند: هر كارى را ما مى كنيم خواست خدا و مطابق اراده او است ، و اگر نمى خواست چنين اعمالى از ما سر نمى زد، آنها در حقيقت مى خواستند خود را از اين همه گناه تبرئه كنند، و گر نه وجدان هر انسان عاقلى گواهى مى دهد كه بشر در اعمال خويش آزاد است نه مجبور، به همين دليل اگر كسى ظلمى در حق او كند، ناراحت مى شود و او را مؤ اخذه مى كند و در صورت توانائى مجازات مى نمايد، همه اينها نشان مى دهد كه مجرم را در عمل خويش آزاد مى بيند، نه مجبور، و هرگز به اين عنوان كه عمل او مطابق خواست خدا است ، حاضر
نمى شود از عكس العمل صرف نظر كند. (دقت كنيد)
البته اين احتمال در معنى آيه نيز هست كه آنها مدعى بوده اند سكوت خدا در برابر بت پرستى و تحريم پاره اى از حيوانات ، دليل بر رضايت او است زيرا اگر راضى نبود مى بايست به نوعى ما را از اين كار باز دارد.
و با ذكر جمله و لا آباؤ نا مى خواسته اند به عقايد پوچ خود رنگ قدمت و دوام بدهند و بگويند اين چيز تازهاى نيست كه ما مى گوئيم ، همواره چنين بوده است .
اما قرآن در پاسخ آنها به طرز قاطعى بحث كرده ، نخست مى گويد: تنها اينها نيستند كه چنين دروغهائى را بر خدا مى بندند بلكه جمعى از اقوام گذشته نيز همين دروغها را مى گفتند ولى سرانجام گرفتار عواقب سوء اعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشيدند (كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا باسنا).
آنها در حقيقت با اين گفته هاى خود، هم دروغ مى گفتند و هم انبياء را تكذيب مى كردند زيرا پيامبران الهى با صراحت بشر را از بت پرستى و شرك و تحريم حلال خداوند باز داشتند نه نياكانشان گوش دادند و نه اينها، با اين حال چگونه ممكن است خدا را راضى به اين اعمال دانست ، اگر او به اين اعمال راضى بود چگونه پيامبران خود را براى دعوت به توحيد مى فرستاد، اصولا دعوت انبياء خود مهمترين دليل براى آزادى اراده و اختيار انسان است .


سپس مى گويد: به آنها بگو آيا راستى دليل قطعى و مسلمى بر اين ادعا داريد اگر داريد چرا نشان نمى دهيد (قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا)
و سرانجام اضافه مى كند كه شما به طور قطع هيچ دليلى بر اين ادعاها
نداريد، تنها از پندارها و خيالات خام پيروى مى كنيد (ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون ).
در آيه بعد براى ابطال ادعاى مشركان دليل ديگرى ذكر مى كند، و مى گويد: بگو خداوند دلائل صحيح و روشن در زمينه توحيد و يگانگى خويش و همچنين احكام حلال و حرام اقامه كرده است هم به وسيله پيامبران خود و هم از طريق عقل ، به طورى كه هيچگونه عذرى براى هيچكس باقى نماند (قل فلله الحجة البالغة )
بنابراين آنها هرگز نمى توانند ادعا كنند كه خدا با سكوت خويش ، عقائد و اعمال ناروايشان را امضا كرده است ، و نيز نمى توانند ادعا كنند كه در اعمالشان مجبورند، زيرا اگر مجبور بودند، اقامه دليل و فرستادن پيامبران و دعوت و تبليغ آنان بيهوده بود، اقامه دليل ، دليل بر آزادى اراده است .
ضمنا بايد توجه داشت كه حجت در اصل از ماده حج به معنى قصد مى باشد و به جاده و راه كه مقصود و منظور انسان است محجه گفته مى شود، و به دليل و برهان نيز حجت ، اطلاق مى گردد زيرا گوينده قصد دارد به وسيله آن مطلب خود را براى ديگران ثابت كند.
و با توجه به معنى بالغة (رسا) روشن مى شود كه دلائل خداوند براى بشر از طريق عقل و نقل و بوسيله دانش و خرد، و همچنين فرستادن پيامبران ، از هر نظر روشن و رسا است ، به طورى كه جاى هيچگونه ترديد براى افراد باقى نماند، و به همين دليل خدا پيامبران را معصوم از هر گونه خطا و اشتباه قرار داده تا هر گونه ترديد و دودلى را از دعوت آنان دور سازد.
و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند اگر بخواهد، همه شما را از طريق اجبار هدايت خواهد كرد (فلو شاء لهداكم اجمعين )
در حقيقت اين جمله اشاره به آن است كه براى خدا كاملا امكان دارد همه انسانها را اجبارا هدايت كند، آنچنان كه هيچكس را ياراى مخالفت نباشد ولى در اين صورت نه چنان ايمانى ارزش خواهد داشت و نه اعمالى كه در پرتو اين ايمان اجبارى انجام مى گردد، بلكه فضيلت و تكامل انسان در آن است كه راه هدايت و پرهيزكارى را با پاى خود و به اراده و اختيار خويش بپيمايد.
بنابراين هيچگونه منافاتى بين اين جمله و آيه سابق كه نفى جبر در آن آمده است نيست ، اين جمله مى گويد: اجبار كردن بندگان كه شما ادعا مى كنيد، براى خدا امكان دارد، ولى هرگز چنين نخواهد كرد، چون بر خلاف حكمت و مصلحت آدمى است .
در حقيقت آنها قدرت و مشيت خداوند را بهانه اى براى انتخاب مذهب جبر كرده بودند در حالى كه قدرت و مشيت خدا حق است ، ولى نتيجه آن جبر نيست او خواسته است كه ما آزاد باشيم و راه حق را به اختيار خود بپيمائيم .
در كتاب كافى از امام كاظم (عليه السلام ) چنين نقل شده است كه فرمود:
ان لله على الناس حجتين حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة و اما الباطنة فالعقول
خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت آشكار و حجت پنهان ، حجت آشكار، رسولان و انبياء و امامانند، و حجت باطنه ، عقول و افكارند.
و در امالى شيخ طوسى از امام صادق (عليه السلام ) چنين نقل شده است كه از تفسير آيه فوق (فلله الحجة البالغة ) از آن حضرت سئوال كردند، حضرت فرمود:
ان الله تعالى يقول للعبد يوم القيامة عبدى اءكنت عالما فان قال نعم ، قال له اءفلا عملت بما علمت ؟ و ان قال كنت جاهلا قال له اءفلا تعلمت حتى تعمل ؟ فيخصمه فتلك الحجة البالغة :
خداوند در روز رستاخيز به بنده خويش مى گويد بنده من ! آيا مى دانستى (و گناه كردى ) اگر بگويد آرى ، مى فرمايد چرا به آنچه مى دانستى عمل نكردى ؟ و اگر بگويد نمى دانستم ، مى گويد: چرا ياد نگرفتى تا عمل كنى ؟ در اين موقع فرو مى ماند، و اين است معنى حجت بالغه .
بديهى است منظور از روايت فوق اين نيست كه حجت بالغه منحصر در گفتگوى خدا با بندگان در قيامت است ، بلكه خداوند حجتهاى بالغه فراوانى دارد كه يكى از مصداقهايش همان است كه در حديث فوق آمده است زيرا دامنه حجتهاى بالغه خداوند وسيع است هم در دنيا و هم در آخرت .
در آيه بعد براى اينكه بطلان سخنان آنها روشنتر شود، و نيز اصول صحيح قضاوت و داورى رعايت گردد، از آنها دعوت مى كند كه اگر شهود معتبرى دارند، كه خداوند حيوانات و زراعتهائى را كه آنها مدعى تحريم آن هستند، تحريم كرده ، اقامه كنند، لذا مى گويد اى پيامبر! به آنها بگو گواهان خود را كه گواهى بر تحريم اينها مى دهند بياوريد. (قل هلم شهدائكم الذين يشهدون ان الله حرم هذا).
سپس اضافه مى كند: اگر آنها دسترسى به گواهان معتبرى پيدا نكردند (و قطعا پيدا نمى كنند) و تنها به گواهى و ادعاى خويش قناعت نمودند، تو هرگز با آنها همصدا نشو و مطابق شهادت و ادعاى آنان گواهى مده . (فان شهدوا فلا تشهد معهم )
از آنچه گفته شد، روشن مى شود كه در مجموع آيه هيچگونه تضادى وجود ندارد، و اينكه در آغاز از آنها مطالبه شاهد مى كند و سپس مى گويد: شهود آنها را نپذير، توليد اشكالى نمى كند، زيرا منظور اين است كه آنها از
اقامه شهود معتبر به طور قطع عاجزند، چه اينكه هيچ سند و مدركى از انبياى الهى و كتب آسمانى بر تحريم اين امور ندارند، بنابراين تنها خودشان كه مدعى هستند، شهادت مى دهند و بديهى است چنين شهادتى مردود است .
به علاوه همه قرائن گواهى مى دهد كه اين احكام ساختگى ، صرفا از هوى و هوس و تقليدهاى كوركورانه سرچشمه گرفته و هيچگونه اعتبارى ندارد.
لذا در جمله بعد مى گويد: از هوى و هوسهاى كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و آنها كه به آخرت ايمان ندارند و آنها كه براى خدا شريك قائل شده اند، پيروى مكن . (و لا تتبع اهواء الذين كذبوا باياتنا و الذين لا يؤ منون بالاخرة و هم بربهم يعدلون ).
يعنى بت پرستى آنها و انكار قيامت و رستاخيز و خرافات و هواپرستى آنان گواه زنده اى است ، كه اين احكام آنان نيز ساختگى است و ادعايشان در مورد تحريم اين موضوعات از طرف خدا، بى اساس و بى ارزش است.

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: قرآن تفسیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۸۰۹۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فال حافظ امروز شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر

دمی همدم و همراه شدن با حضرت حافظ پیشینه‌ای چند قرنی در میان ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارد. بدون شک همه ایرانیان از خردسالی با حافظ و فال این شاعر و عارف نامی آشنایی دارند.  

به گزارش «زی‌سان»، حافظ‌خوانی در مراسم‌های مختلف همانند لحظه سال تحویل و شب یلدا، بخشی از فرهنگ و سنت دیرینه جامعه ایرانی است. در کنار خواندن غزلیات، گرفتن فال حافظ نیز یک رسم همیشگی برای ایرانیان است.  

این باور قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که حضرت حافظ داننده عالم نهان و غیب است و در لحظات مختلف با رجوع فال حافظ می‌توان تصمیم درست را گرفت. فال شنبه ۱۵ اردیبهشت به تفال حافظ بدین گونه است:‌

گر از این منزلِ ویران به سویِ خانه رَوَم

دگر آن جا که رَوَم عاقل و فرزانه رَوَم

زین سفر گر به سلامت به وطن باز رَسَم

نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

به درِ صومعه با بَربَط و پیمانه روم

آشنایانِ رَهِ عشق گَرَم خون بخورند

ناکَسَم گر به شکایت سویِ بیگانه روم

بعد از این دستِ من و زلفِ چو زنجیرِ نگار

چند و چند از پِیِ کامِ دلِ دیوانه روم

گر ببینم خمِ ابروی چو محرابش باز

سجدهٔ شُکر کنم و از پِیِ شُکرانه روم

خُرَّم آن دَم که چو حافظ به تَوَلّای وزیر

سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

تعبیر و تفسیر غزل

از مدت‌ها پیش با خودت قول و قرار گذاشته‌ای که در صورت بهبود اوضاع، تغییراتی در شیوه زندگی‌ات ایجاد کنی. هرگاه از مشکلات و سختی‌های زندگی رهایی یافتی، بهتر است که از آنها درس و تجربه گرفته و در فعالیت‌های بعدی از تجارب خودت استفاده کنی. بی‌گدار به آب زدن کار عاقلانه نیست، در کار‌ها زود تصمیم نگیر و عاقبت‌اندیش باش. مشورت با بزرگان و دانایان را فراموش مکن و از آنها کمک بگیر. از دوستانت سراغ بگیر و احوالشان را جویا بشو، اگر از آنها دلخوری، به غریبه‌ها شکایت نکن.

tags # فال حافظ ، فال سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • فال حافظ امروز شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • گزارش چند سازمان حقوق بشری در مورد رابطه رهبران کشور‌ها با مطبوعات
  • کارنامه تحولی آغازی برای اجرای سند تحول بنیادین است
  • خراسان رضوی میزبان آزمون اعطای مدرک تخصصی به حافظان قرآن است
  • مسابقات قرآن دانش‌آموزان شیراز آغاز شد
  • علم‌آموزی همواره در آیات و روایات مورد تاکید بوده است
  • آثار شهید مطهری عقل را تسلیم و دل را راضی می‌کند
  • طریقه خواندن نماز شب و فضیلت آن
  • امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل
  • اردبیل| پای کلاس درس معلمانی که عشق را تفسیر می‌کنند