Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-04@05:38:00 GMT

تفسیر آیات93 سوره انعام

تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۱۱۸۰۱

تفسیر آیات93 سوره انعام

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.

انعام، ششمین سوره قرآن است و داراي 165 آيه و مكي مي باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: «سوره انعام به یکباره بر من نازل شده و هنگام نزول، هفتاد هزار فرشته که در حال تسبیح «سبحان الله» و تمجید «الحمدلله» گفتن هستند آنرا مشایعت و همراهی کردند. هر کس این سوره را بخواند این 70هزار فرشته در شب و روز، به تعداد آیات سوره انعام بر او درود می فرستند.

در روایتی دیگر از ایشان آمده است: «هرکس سوره انعام را قرائت نماید، برای او پاداشی از درّ، به وزن همه چهارپایانی که خداوند در دار دنیا آن را آفریده است، خواهد بود و به تعداد تمام درّها، صد هزار حسنه و صدهزار درجه به او عنایت می شود...»
امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده است: سوره انعام به صورت کامل و یکباره بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. پس آن را عظیم و عزیز بدارید. زیرا در 70 جای آن نام خداوند برده شده است و اگر مردم می دانستند چه آثار و برکاتی در این سوره نهفته است ان را رها نمی کردند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿۹۳﴾
و كيست ‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مى ‏بندد يا مى‏ گويد به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن كس كه مى‏ گويد به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مى ‏كنم و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ مى‏ ديدى كه فرشتگان [به سوى آنان] دستهايشان را گشوده‏ اند [و نهيب مى‏ زنند] جانهايتان را بيرون دهيد امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى ‏بستيد و در برابر آيات او تكبر میکرديد به عذاب خواركننده كيفر مى‏ يابيد (۹۳)

شان نزول :
در شان نزول اين آيه روايات متعددى در منابع حديث و كتب تفسير نقل شده از جمله اينكه آيه در مورد شخصى به نام عبد الله بن سعد كه از كاتبان وحى بود و سپس خيانت كرد و پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را طرد نمود و پس از آن ادعا كرد كه من ميتوانم همانند آيات قرآن بياورم نازل گرديده ، جمعى از مفسران نيز گفته اند كه آيه يا قسمتى از آن در باره مسيلمه كذاب كه از مدعيان دروغين نبوت بود نازل گرديده است ، ولى با توجه به اينكه داستان مسيلمه در اواخر عمر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، و اين سوره از سوره هاى مكى است طرفداران اين شان نزول معتقدند كه اين آيه همانند چند آيه ديگر از اين سوره در مدينه نازل شده است و به دستور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در لابلاى آيات اين سوره قرار داده شده است .
و در هر حال آيه همانند ساير آيات قرآن كه در شرائط خاصى نازل شده مضمون و محتواى آن كلى و عمومى است و همه مدعيان نبوت و مانند آنها را شامل مى شود.
تفسير:
به دنبال آيات گذشته كه اشاره به گفتار يهود در باره نفى نزول كتاب آسمانى بر هيچكس نموده بود، در اين آيه سخن از گناهكاران ديگرى است كه در نقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعاى نزول وحى آسمانى بر خود مى كنند، در حالى كه دروغ ميگويند.
و در حقيقت به سه دسته از اينگونه افراد در آيه مورد بحث اشاره شده است .
نخست مى گويد: چه كسى ستمكارتر است از كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند و آيهاى را تحريف و سخنى از سخنان خدا را تغيير ميدهند (و من اظلم ممن افترى على الله كذبا).
دسته دوم آنها كه ادعاى نبوت و وحى ميكنند در حالى كه نه پيامبرند و نه وحى بر آنها نازل شده است .(او قال اوحى الى و لم يوح اليه شى ء). دسته سوم آنها كه به عنوان انكار نبوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يا از روى استهزاء مى گويند ما هم مى توانيم همانند اين آيات نازل كنيم در حالى كه دروغ مى گويند و كمترين قدرتى بر اين كار ندارند (و من قال سانزل مثل ما انزل الله ).
آرى همه اينها ستمگرند و كسى ستمكارتر از آنها نيست زيرا راه حق را به روى بندگان خدا مى بندند و آنها را در بيراهه سرگردان مى سازند و با رهبرى رهبران راستين مبارزه ميكنند، هم خود گمراهند و هم ديگران را به گمراهى ميكشانند، چه ظلمى از اين بالاتر كه افرادى كه صلاحيت رهبرى ندارند ادعاى رهبرى كنند آن هم رهبرى الهى و آسمانى .
گرچه آيه مربوط به مدعيان نبوت و وحى است ولى روح آن همه كسانى را كه به دروغ ادعاى مقامى را ميكنند كه شايسته آن نيستند شامل مى شود. سپس مجازات دردناك اين گونه افراد را چنين بيان ميكند: اگر تو اى پيامبر! اين ستمكاران را به هنگامى كه در شدائد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده كنى ، در حالى كه فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها مى گويند جان خود را خارج سازيد، خواهى ديد كه وضع آنها بسيار دردناك و اسفبار است (و لو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم ).
در اين حال فرشتگان عذاب به آنها ميگويند: امروز گرفتار مجازات خوار كنندهاى خواهيد شد به خاطر دو كار: نخست اينكه بر خدا دروغ بس تيد و ديگر اينكه در برابر آيات او سر تسليم فرود نياورديد (اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن آياته تستكبرون ).


نكته ها
در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت .
1 - مدعيان دروغين نبوت و رهبران قلابى همانطور كه مى بينيم به عنوان بد ظالمان در آيه معرفى شده اند و در حقيقت ظلمى بالاتر از اين نيست كه فكر كسى را بدزدند و عقيده او را تخريب كنند و راه سعادت را بر او ببندند و او را مستعمره فكرى خود سازند.
2 - جمله باسطوا ايديهم ممكن است به اين معنى باشد كه فرشتگان قبض ارواح با گشودن دستها آماده قبض روح آنها مى شوند و ممكن است به معنى دست گشودن براى شروع مجازات آنها بوده باشد .
3 - اخرجوا انفسكم : جان و روح خود را خارج سازيد در حقيقت يكنوع تحقير از ناحيه فرشتگان قبض ارواح نسبت به اينگونه ظالمان است وگر نه دادن روح و جان كار خود ظالمان نيست بلكه كار آن فرشتگان است ، همانند اينكه هنگام اعدام يك قاتل جانى به او مى گويند اكنون بمير! و در هر صورت اين تحقير گويا در برابر تحقيرى است كه نسبت به آيات خدا و پيامبران و بندگان خدا كرده اند، ضمنا اين آيه گواه ديگرى بر استقلال روح و جدائى آن از جسم است . ضمنا از اين آيه استفاده ميشود كه مجازات اينگونه از گناهكاران از همان لحظه جان دادن و مرگ آغاز ميگردد.

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: قرآن تفسیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۱۱۸۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل

یکی از ابعاد مهم در سیره امام صادق(ع)، نهضت علمی و فرهنگی گسترده‌ای بود که توسط ایشان جریان پیدا کرد. امام صادق(ع) نهضتی را که پدر بزرگوارش، امام محمد باقر(ع) آغاز کرده بود، به اوج رساند. عصر امام صادق(ع) یکی از پرتحول‌ترین دوره‌های تاریخ اسلام است. این دوران با تضارب افکار و اندیشه‌ها و پیدایش نحله‌های مختلف و انواع انحراف‌ها و بدعت‌ها و عقاید باطل در جامعه همراه بود. بسیاری از این جریان‌های فکری، دوگانه‌های باطلی بود که در برابر یکدیگر شکل گرفته بود و امام صادق(ع) با عبور از هر دو جریان، جریان سومی را به عنوان خط اصیل معارف اسلامی تبیین ‌کردند.

اکنون برخی از این دوگانه‌های انحرافی و نحوه عبور امام صادق(ع) از آن‌ها و تبیین جریان سوم و اصیل را بازگو می‌کنیم.

برخی از دوگانه‌های انحرافی در زمان امام صادق(ع)

جریان «اهل حدیث» یکی از جریان‌های فکری دوران حضرت بود که تمرکز خود را روی روایات قرار داده و تعقل را کنار گذاشته بود، در مقابل این جریان «اهل رأی» بودند که در عقل‌گرایی افراط داشتند و به متون وحیانی توجهی نداشتند.

جریانی دیگر به نام «جبریه» قائل به جبر بودند و اختیار انسان را با استناد به توحید عملی زیرسؤال می‌بردند و در مقابل این جریان، «مفوّضه» انسان را به‌صورت کامل مختار دانسته و عملاً سلطه و اراده الهی نسبت به افعال انسان را زیرسؤال می‌بردند. همچنین در رویکردهای تفسیری، جریانی بود که به‌صورت کلی امکان تفسیر قرآن را زیرسؤال برده و قرآن را قابل تفسیر نمی‌دانست و جریانی دیگر بدون هیچ چارچوب مشخصی، به تفسیر قرآن می‌پرداخت تا جایی که کار به تفسیر رأی کشیده می‌شد.

در مباحث خاص‌تر و جزئی‌تر کلامی، جریانی در بحث خداشناسی و صفات الهی، قائل به تعطیل بود و «معطله» نام داشت. در برابر آن، جریان «مشبهه» و یا «مجسمه» بود که خدا را به مخلوقاتش تشبیه می‏کرد و برخی از آن‌ها برای خدا جسم قائل بودند.

مقابله با دوگانه‌های انحرافی با تبیین جریان سوم

گفتیم اهل حدیث، کسانی بودند که عقل و علم را به‌طور مطلق انکار کرده و تنها بر ظواهر قرآن و حدیث تکیه می‌کردند. این جریان درواقع اهل «جمود بر نص» بود و هرگونه تعقل در متن را کنار می‌گذاشت. در مقابل این جریان، جریان اهل رأی بود که عقل‌گرایی افراطی را دنبال می‌کرد و در استنباط‌های فقهی نیز به جای تکیه بر متون دینی، اهل قیاس و استحسان بود. این جریان نیز در واقع اهل «اجتهاد در برابر نص» بود. امام صادق(ع) در برابر این دو جریان، جریان سومی را مطرح کرد که عبارت است از: «اجتهاد در نص». به این معنا که امام صادق(ع) نوعی جریان فقاهتی را تثبیت کرده و توسعه داد که در آن، تکیه بر منابع اصیل دینی و نصوص کتاب و سنت با رویکرد اجتهادی و به‌کارگیری تعقل در استفاده از نصوص دینی محوریت داشت. این جریان از یک طرف مرزبندی با جریان اهل حدیث داشت، چرا که تعقل را به کار می‌گرفت و از طرف دیگر مرزبندی با جریان اهل رأی داشت، از این نظر که مبنا را منابع شرعی قرار می‌داد. این جریان سوم، عبور از دوگانه باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص بود.

در بحث توحید و امکان شناخت صفات خداوند، گفتیم اهل تعطیل معتقد بودند عقل آدمی راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و عملاً مانع هرگونه قضاوت درباره صفات خدا می‌شدند. در مقابل نیز اهل تشبیه معتقد بودند میان اوصاف الهی و انسان به لحاظ معنایی تفاوتی نیست و اوصاف خالق را به اوصاف مخلوقات تشبیه می‌کردند. امام صادق(ع) منظر کلامی متفاوت و نگاه سومی را به عنوان «اثبات بلاتشبیه» مطرح کرد. به این بیان که عقل می‌تواند صفات خدا مانند وجود، علم، قدرت و حیات را اثبات کند؛ اما نمی‌تواند به کُنه صفات الهی راه پیدا کند. پس ما صفات جمال و جلال خداوند را اثبات می‌کنیم؛ بدون اینکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه کنیم.

یکی دیگر از مباحث کلامی، بحث مهم و پیچیده جبر و اختیار است. عده‌ای قائل به جبر شدند و با اتکا به توحید عملی، هرگونه اختیار را برای انسان نادیده گرفتند. به این معنا که ما اگر موحد هستیم، باید همه افعال را فعل خدا بدانیم و افعال انسان نیز مخلوق خداست و انسان در آن نقشی ندارد. در این نگاه هرگونه اراده و اختیاری برای انسان نفی می‌شود. در مقابل آن، جریانی قائل به تفویض بودند. به این معنا که می‌گفتند انسان در افعال خود کاملاً مختار و آزاد است و خدا نیز سلطه‌ای بر افعال او ندارد. پس افعال انسان صرفاً با اراده و اختیار انسان انجام می‌شود.

امام جعفر صادق(ع) اینجا نیز در برابر هر دو جریان انحرافی، جریان سومی را با عنوان «امر بین الامرین» مطرح کرد. حدیث معروف «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» اشاره به همین جریان سوم دارد. ما با وجدان خودمان درک می‌کنیم که قطعاً مجبور نیستیم و دارای اراده و اختیار هستیم. از طرفی قول به جبر، ظلم به خدای متعال است. اینکه ما انسان را مجبور بدانیم و در همین حال، او را مکلف بدانیم، معنا ندارد. تکلیف و عقوبت انسان به‌واسطه فعلی که اختیاری دخصوص آن نداشته، ظلم و قبیح است و چنین چیزی نسبت به خدای متعال، محال است.

از سوی دیگر اگر اختیاری داریم، خدا این اختیار را به ما داده و ما به اذن او است که می‌توانیم افعال خودمان را انجام دهیم، نه اینکه خدا دیگر بر ما سلطه‌ای نداشته باشد. پس نه جبر درست است و نه تفویض و این همان امرٌ بین الأمرین است. همچنان که بزرگان دین فرموده‌اند انسان در هر رکعت نمازش با جمله «بِحَولِ الله وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض می‌کند. در واقع با عبارت «اقوم و اقعد» نفی جبر می‌کنیم و با عبارت «بحول الله و قوته» نفی تفویض.‌

در بحث تفسیر قرآن نیز اشاره شد عده‌ای هرگونه تفسیر قرآن را منع کرده و بر این باور بودند امکان فهم قرآن برای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان قرآن یک متن معماگونه‌ای است که فقط باید تلاوت شود. در برابر آن‌ها، جریان دیگری نیز آنچنان در تفسیر آیات افراط می‌کردند که عملاً هیچ چارچوبی برای تفسیرشان وجود نداشت و هر چه به ذهنشان می‌رسید در مورد آیات قرآن گفته و رسماً تفسیر به رأی می‌کردند. امام صادق(ع) در برابر هر دو جریان، جریان سومی را به نام «تفسیر اجتهادی» که تفسیر بر مبنای حجت بود، بیان کرد. اکنون نیز مفسران شیعی از همین مبنا برای تفسیر آیات الهی پیروی می‌کنند. به این معنا که قرآن قابل فهم است و امکان تفسیر قرآن نیز وجود دارد؛ اما در چارچوب علم یا دلیل علمی. به بیان دیگر، ما باید برای هر برداشت تفسیری، حجت و دلیل معتبر داشته باشیم. این همان روش تفسیر اجتهادی است.

امام صادق(ع)، پایه‌گذار کلام، فقه و تفسیر شیعه

دوگانه‌های باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص، تعطیل و تشبیه، جبر و تفویض، منع از تفسیر و جواز تفسیر به رأی، همگی نمونه‌هایی از جریان‌های انحرافی و باطلی بود که در دوران امامت امام صادق(ع) رواج داشت و امام با نهضت علمی و فرهنگی همه‌جانبه‌ای که به راه انداخت و معارف فراوانی که عرضه کرد و شاگردان فراوانی که پرورش داد، خط اصیل معارف اسلامی را تبیین و تثبیت کرد.

ما امروز میراثدار همان خط اصیلی هستیم که امام صادق(ع) در برابر این جریان‌های انحرافی ترسیم کرد. کلام شیعه و فقه شیعه و تفسیر شیعه، محصول تبیین همه‌جانبه امام صادق(ع) و مرزبندی با جریان‌های فکری انحرافی و دوگانه‌های باطل است.

منبع: روزنامه قدس

دیگر خبرها

  • خراسان رضوی میزبان آزمون اعطای مدرک تخصصی به حافظان قرآن است
  • مسابقات قرآن دانش‌آموزان شیراز آغاز شد
  • علم‌آموزی همواره در آیات و روایات مورد تاکید بوده است
  • آثار شهید مطهری عقل را تسلیم و دل را راضی می‌کند
  • طریقه خواندن نماز شب و فضیلت آن
  • امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل
  • اردبیل| پای کلاس درس معلمانی که عشق را تفسیر می‌کنند
  • اندیشه‌های قرآنی رهبر معظم انقلاب تبیین و نشر داده شود
  • تبیین نگاه قرآنی رهبر معظم انقلاب را نباید در تدوین چند کتاب خلاصه کرد
  • احزاب ویژگی‌های حزب‌الله را از آیات و روایات استخراج و به‌ کار بندند